غمكده تنهايي هاي من
تنها دوستم تنهاييه
من همین یک دانه دل دارم ، می خواهم بوى دريا لبِ ساحل عشق بازی می کردمو اون بازی با عشق کاش فریاد می کردم این بیگانه سرنوشت BeBiN AbJy AgE tU lOvE sTrEeT dElAmAm MaGhAzE bEzAnY dIgE kHaRiDaR nAdArY vAsSaLaM...!jAm KoN bOrO اينجا لاو استريت قلبمه كفتر عشتقتو توش پر نده اينهمه دل بد بختمو غم نده مي خوام آزاد باشم ديگه بهم گير نده ديگه بهم نگو اين خوبه اين بده عشقتو مي خوام آره ديگه فقط اينو بم بده آره اينا گفته هاي قلبمه رحمي بكن اي ساز!!! گويند تنهايي كه عيب نيست خدا هم تنهاست!!!؟؟؟ اين چه فلسفه ايست؟ تنهايي او از بي تاييست تنهايي من از بي ياريست آه اين چه دنيايي است گويا كه در اين جهان هيچ كسي بينا نيست اين چه وضعيتي ايست شايدم كه در دلهاشان جاي هيچ عشقي نيست مي بيني اي ساز؟هيچ كسي عاشق نيست سوز ساز تو دگر گيرا نيست آه... آه اين چه دنيايي است رحمي بكن اي ساز!!! با دل من بنواز از چه داري اينهمه سوز و گداز؟ در دل تاريك شب شب شاد شاهان و شاه صفتان بر غم تنهايي من بنواز از غم دوستيه بنده نواز بگو بر عالم ،در عالم عشق جاي عشق خاليست!!! نمي دانم نگاه ها بدنبال كيست! دستها بدنبال چيست؟ دل ما به هواي حوا و آدم كيست! آه اين چه دنيايي است؟ عشق آمد خانه ام را ويرانه كرد بر درو ديوار قلبم لانه كرد مجنون شدم آخر ز فتواي عشق گفت پي يارت برو اي نيك سرشت گفتم كه دگر ياري ندارم در اين جهان دلداري ندارم دلدارم مرا در تنهايي اوهام گذاشت در بين اينهمه گرگ تنهام گذاشت رفت و آتشم زد با عشق خود گفت عاشقيت بس بيهوده بد آتشم زد سوزاند ،ذوب كرد در عشق خود ويرانه هايم را ويرانه كرد در ياد خود آتش قلب مرا خاموش كرد آشتي آتش و آب را فراموش كرد بي مهري نبود استحقاق من خنده به ابراز عشق؟عشق پاك من!!! در اين جهان آبرويم را آب برد من مردم!!!عشقم را خواب برد!!!
صفحه قبل 1 صفحه بعد
بفرما بشکنش ..
کوزه ای از آب و گل دارم ،
بفرما بشکنش ...
» تو « سبوی آرزوهای مرا
بشکسته ای ...
هرچه بادا باد ،این هم دل ،
بفرما بشکنش ...
دراز بکشم لبِ دیوار
و به بی بازگشت ترین
سفرها فکر کنم
مثلِ ماهی حوض مان
که بیخیال
روی آب
به پهلو دراز کشیده است
و تکان هم نمی خورد !
منِ دلتنگ خيالِ باطل
باد و بارون توى ايوون
منِ بى تو، منِ حيرون
شبى آروم ولى گريون
منِ تنها دلى پرخون
آخ چقد فاصله سخته
بين دستاى منو اون...
Power By:
LoxBlog.Com |